جدول جو
جدول جو

معنی تشنه لب - جستجوی لغت در جدول جو

تشنه لب
کسی که لب هایش از تشنگی خشک شده باشد، تشنه، بسیار تشنه
تصویری از تشنه لب
تصویر تشنه لب
فرهنگ فارسی عمید
تشنه لب
(تِ نَ / نِ لَ)
عطشان و سوخته لب. (ناظم الاطباء) :
دوستان تشنه لب را زیر خاک
از نسیم جرعه دان یاد آورید.
خاقانی.
من گل خون به دهان آمده و تشنه لبم
بر گل تشنه، گه ژاله هوایید همه.
خاقانی.
تشنه لب بر در دریا چو صدف
سر و تن بی سپری خواهم داشت.
خاقانی.
رطب بر خوان رطب خواری نه بر خوان
سکندر تشنه لب بر آب حیوان.
نظامی.
من آن تشنه لب غمناک اویم
که او آب من و من خاک اویم.
نظامی.
بدو گفت نابالغی کای عجب
چو مردی، چه سیراب و چه تشنه لب.
(بوستان).
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت.
حافظ.
شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
گر تشنه لب از چشمۀ حیوان به درآیی.
حافظ.
زینهار از آب آن عارض که شیران را از آن
تشنه لب کردی و گردان را در آب انداختی.
حافظ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ صَ)
کشندۀ خواهان آب. که تشنگان را کشد. که تشنه را بفریبد بطلب آب و بکشد:
زین سراب تشنه کش پرهیز کن
تشنگان بسیار کشته ست این سراب.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(تِ نَ / نِ دِ)
آرزومندی. اشتیاق داشتن:
چه اسائت ز من آمدکه بدین تشنه دلی
به سوی مشرب احسان شدنم نگذارند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(تِ نَ / نِ دِ)
بمعنی تشنه جگر است که کنایه از اشتیاق باشد. (برهان). تشنه جگر. (مجموعۀ مترادفات) (ناظم الاطباء) :
خاقانیا نه تشنه دلانند زیر خاک
کاریز دیده بی نم خونین چه مانده ای.
خاقانی.
به شیران مده نوشداروی معنی
ز تشنه دلان ناشتایی طلب کن.
خاقانی.
از تو نشایدکه بدین سان روم
تشنه دل از چشمۀ حیوان روم.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وِ نَ / نِ)
بنگاب. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ / نِ لَ)
در تداول عامه، سخت کاهل. سخت عاطل و گریزنده از کار و کسب و تحصیل روزی. تنبل. بیکاره. بی تعصب. بی ننگ و عار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، توسعاً، دشنام گونه ایست که با بزرگی جثه کاهل و بیکاره است. دشنامی است بمعنی بیکاره که هیچ کار نکند و تن بکار ندهد. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(تَ نُ / تُ نُ لَ)
نازک لب. (آنندراج) :
در گلستان لطافت چو گل نوخیزش
تنک اندام و تنک پوش و تنک لب نگزید.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ لَ)
نازک لب و ظریف لب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هَِ تِ نَ / نِ لَ)
یا شاه تشنه لبان. لقبی که شیعیان فارسی زبان به حضرت امام حسین علیه السلام دهند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تشنه دل
تصویر تشنه دل
تشنه عطشان، مشتاق آرزومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشنه آب
تصویر وشنه آب
بنگاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنه لش
تصویر تنه لش
سخت عاطل و گریزنده تنبل، بی تعصب، بیکاره
فرهنگ لغت هوشیار
گلوی تشنه
فرهنگ گویش مازندرانی